ای که چون چشمت، ستاره چشم گریانی نداشت
باغ چون تو، غنچۀ سر در گریبانی نداشت
نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
بی نور خدا جهان منّور نشود
بی عطر محمّدی معطّر نشود
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
چشمان جهان محو تماشایت بود
ایثار چکیدهای ز تقوایت بود
چون سرو همیشه راست قامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت
چه قدر و منزلت و جلوه جلالی داشت
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی