الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو