نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی