بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی