در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی