تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
به خودنماییِ برگی، مگو بهار میآید
بهار ماست سواری که از غبار میآید
پس رهسپار جادۀ بیتالحرام شد
شصتوسه سال فرصت دنیا تمام شد
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازهای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازهای
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
نشسته بر لب ساحل، شکستهزورقِ عاشق:
کهراست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟