لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم