شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود