کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
امروز دلتنگم، نمیدانم چرا! شاید...
این عمر با من راه میآید؟ نمیآید؟
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
چه سِرّیست؟ چه رازیست؟
چه راز و چه نیازیست؟
هرچند عیان است ولی وقت بیان است
عشق تو گرانقدرترین عشق جهان است
پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات
طوفانزدگان! کجاست کشتی نجات؟
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین
در هر عزای دلشکنی فَابکِ لِلحُسَین
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق
با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق
عشقت مرا دوباره از این جاده میبرد
سخت است راه عشق ولی ساده میبرد
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
امشب از آسمان چشمانت
دستهدسته ستاره میچینم
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست