باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری