باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت