صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد