چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم