دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین