دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها