ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست