الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...