به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش