فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را