چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم