چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی