پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است