پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست