ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله