گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد