خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
از همه سوی جهان جلوۀ او میبینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو میبینم
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را...
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما میگیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا
وصف تو از کجا و بیان من از کجا؟...
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
تا دری هم به مراد دل ما بگشایند