از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست