بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود