بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من