چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام