ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان