مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
دیدند که کوهِ آرزوشان، کاه است
صحبت سر یک مردِ عدالتخواه است
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است