پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست