هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم