ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بیدین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟
مژده باد ای دل که اینک میرسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنهکاران پیام
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخِ اعتبارها
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است