الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر