خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است