آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست