آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز