ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام