گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز