ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام