چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من