دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت