چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش