یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد