روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
گوش بسپار که از مرگ خبر میآید
خبر از مرگ چنین تازه و تر میآید
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
روز عاشوراست
کربلا غوغاست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم