پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست