چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست