شب در دل خویش جستجویی کردیم
در اشک دوباره شستشویی کردیم
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آن مرغ که پر زند به بام و در دوست
خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست
ای نابترین معانی واژۀ خوب
ای جوشش خون گرمتان شهر آشوب
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانۀ دیگر بگیریم
بیا به خانۀ آلالهها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟